یادداشت های مأموریت فرهنگی در قرقیزستان – ۲۹

تنهایی قرقیزها در مبارزه با كرونا

تنهایی قرقیزها در مبارزه با كرونا

مردم قرقیز در مبارزه با این بلای ناشناس عالمگیر چقدر تنها هستند. آنها با داروهایی كه پیدا نمی گردد (و اگر هم یافت شود با دو سه برابر قیمت همراه خواهد بود) به مصاف این بیماری رفته اند.



به گزارش جاوید شو به نقل از مهر، پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان در بیست ونهمین قسمت از سلسله یادداشت های غیراداری خود هم درباره جولان کرونا در تابستان نوشته و وضعیت بیمارستان های قرقیزستان و کادر پزشکی این کشور در مبارزه با کرونا را شرح داده است.
قاسمی از مردمی نوشته که در تابستان سال جاری راهی به بیمارستان ها نداشته و از کمبود کپسول اکسیژن رنج می بردند. همینطور او از کمپین های کمک رسانی قرقیزها به کادر درمان این کشور صحبت می کند.
این یادداشت را در ادامه بخوانید:
بعدازظهر یکی از روزهای اول خرداد، تازه از سر کار برگشته بودم و به رسم معمولِ همه روزها بعد از بازگشت از محل کار؛ یک فنجان چایی را با اعضای خانواده ۴ نفره ام به دورهمی و اشتراک نشسته بودیم. صدای بازی و سروصدای بچه ها از حیات مجتمع به گوش می رسید. راغب شدم تا از بالکن اتاق؛ نظاره گر بازی ها و شادی های کودکانه شأن شوم. ویوی پنجره آشپزخانه بهتر و کامل تر از بالکن پذیرایی است بنابراین ترجیح دادم از آنجا همراه با دختر ۱۲ ساله ام یک دل سیر تماشای شان کنم.
مدتها بود چنین شور و سر و صدا و همهمه کودکانه ای را ندیده و نشنیده بودم. اساساً عاشق هر سر و صدای اینچنینی هستم چون جاری و ساری بودن زندگی را در این شور و حال ها بهتر و بیشتر حس و بلکه درک می کنم. برای من یکی؛ آپارتمان و مجتمعی که سوت و کور باشد و پرنده ای در آن پر نزند؛ آسانسورها و راه پله هایش خلوتِ خلوت باشد و صدای باز و بسته شدن درب وردی مجتمع و آسانسورش به گوش نرسد؛ چندان جذاب نیست. ولی واقعیتش در این ساختمان جدیدی که یک ماهی بیشتر نیست ساکن شده ایم؛ وضعیت کمی فراتر از آنی ست که انتظارش را داشتیم!
اینجا هر چند در مرکز شهر؛ در ۵۰ متری بلوار زیبای ارکیندیک و ۵۰۰ متری میدان اصلی اش - آلاتو - قرار دارد ولی از لحاظ تراکم جمعیتی بیشتر به خیابان دامپزشکی و یا تهرانسر تهران می ماند. بچه ها قد و نیم قد در حیات مجتمع می لولند و تعدادشان به بیشتر از ۳۰ نفر می رسد. از پنجره آشپزخانه که نگاه می کردم توانستم در یک آن تا ۲۰ نفرشان را شمارش کنم. طبقات مجتمع و پارکینگ زیرزمین پر است از دوچرخه ها و اسکیت های این بچه ها. و این روزها که کمی گشایش درمحدودیت های کرونایی حاصل شده؛ همه بسان کسانی که مدتها زندانی بوده اند؛ فرصت را مغتنم شمرده و آمده اند بیرون برای تخلیه انرژی های انباشته شده در دوران محدودیت و قرنطینه کرونایی.
تعجب کنان دوربین را برداشتم و شروع کردم به فیلم و عکس گرفتن. صحنه جالبی بود. می دانستم که این وضعیت زیاد دوام نخواهد آورد. با تعجب به همسرم از این همه تعداد بچه با سنین محتلف در حیات مجتمع گفتم و اینکه چرا در صورتی که هنوز این میهمان ناخوانده حضور دارد؛ خطرش را اینها و والدین شأن جدی نمی گیرند.
تقریباً یک ماهی می شود در اینجا ساکن شده ایم؛ دیگر به این محیط و ساختمان جدید و سروصدای زیاد بچه ها در داخل حیات مجتمع و ایضا گاه بیگاه وجود حیوانی به نام سگ در اندازه های مختلفش در راه پله ها و آسانسورش عادت کرده ایم.
تقریباً یک هفته یا ده روز به همین منوال گذشت یهو متوجه شدیم دیگر مثل گذشته اصلاً اثری از بازی ها و سروصداهای همیشگی بچه ها نیست. درست است. کرونا دیگر برگشته بود؛ البته نرفته بود که برگردد. بخاطر کاهش محدودیت های قرنطینه و گشایشی که در ترددها صورت گرفته بود؛ مردم بی خیال کرونا شده بودند و همین سبب شد روند ابتلاء به کرونا در قرقیزستان این دفعه بیشتر از گذشته اوج بگیرد.
حالا دیگر آمارها یواش یواش نگران کننده تر می شد. اگر در ایام اول کرونا؛ آمارهای روزانه ابتلاء به کمتر از تعداد انگشتان دو دست می رسید؛ اوضاع حالا کاملاً فرق کرده بود. آمار روزانه امروز عدد بیشتر از ۲۰۰ نفر را نشان داده است بعضاً هم ۳۰۰ نفر. حالا دیگر صحبت از افزایش تعداد ذات الریه ای های ناشی از کرونا؛ نبود جا در کلینیک ها و بیمارستان ها برای پذیرش بیماران و افزایش قابل توجه تعداد فوتی ها در شبانه روز است. این دفعه خیلی ها خطر را به عینه احساس کرده اند. حتی ایرانی ها مقیم. چه دیپلمات هایشان و چه غیر آنها.
هم دربین دیپلمات ها و اعضای خانواده هایشان (از جمله خانواده نگارنده) و هم بین ایرانی ها مقیم تعدادی به کرونا مبتلا شده اند. همانگونه که اوضاع کرونایی در قرقیزستان نگران کننده است؛ در ایران هم همین شرایط حاکم است. تعداد استان های دارای حالت و وضعیت اخطار و قرمز کرونایی به بیشتر از ۱۵ می رسد. شهر خود ما خوی هم وضعیش قرمز است و حالا که بعد از مدت ها صحبت از برقراری پرواز چارتر بین بیشکک – مشهد هست و ما مدتهاست منتظر نخستین فرصت جهت استفاده از مرخصی و رفتن به ایران بودیم؛ با این وضعیت مجبور هستیم قید مرخصی و سفر به ایران را بزنیم و چه بسا ماندن در وضعیت کرونایی بیشکک بهتر و به صلاح تر از رفتن به ایرانی باشد که درصورت سفر نه می توانیم دید و بازدیدی داشته باشیم و نه به رتق و فتق کارهای اداری و غیراداری بپردازیم. مضافاً اینکه حتی درصورت انجام این پرواز در ۳۱ تیرماه؛ بخاطر قابل پیشبینی نبودن وضعیت؛ هیچ تضمینی برای پرواز بازگشت به بیشکک وجود ندارد.
خبرها و گزارش هایی که این روزها از وضعیت کرونا درقرقیزستان و مشکلات دارو و درمان؛ کمبود و یا حتی نبود داروهای اولیه در داروخانه ها و هم کمبود کادر پزشکی؛ به گوش می رسد؛ خبرهای خوشایند و امیدوار کننده ای نیست. اغلب مردم رو در رو با این ویروس به تنهایی و بدون کمک پزشکان در خانه هایشان مبارزه می کنند. آنها تقریباً راهی به بیمارستان ها و مراکز درمانی ندارند.
یکی از دوستان که مادرش سابقه بیماری آسم دارد نقل می کرد وقتی که دنبال جایی برای بستری کردن مادرش در بیمارستان می گشت؛ به او گفته اند یا با پول یا با پارتی شاید بتوانی جایی در بیمارستان بگیری. برپایه نقل قولی از یک پزشک که نخواسته نامش فاش شود (و البته نمی توان با قاطعیت این گفته را تأیید کرد) از بالا دستور رسیده که افراد بالای ۶۰ سال را در بیمارستان ها بستری نکنند و حتی آمبولانس برایشان نفرستند. متأسفانه مصادیق زیادی در مورد وضعیت نگران کننده رسیدگی به درمان بیماران مبتلا به کرونا در قرقیزستان وجود دارد. اغلب مبتلایان در شرایط سخت کنونی به کپسول اکسیژن نیاز دارند و درخواست خویش را در این خصوص از راه شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها اطلاع رسانی می کنند. ولی هزینه آن خیلی بالاست تقریباً ۸۵۰ دلار و طبیعی است فقط افراد پولدار و یا مقامات می توانند آنرا تهیه کنند.
این دوره بویژه دو هفته آخر نشان داد که مردم قرقیز در مبارزه با این بلای ناشناس عالمگیر چقدر تنها هستند. آنها با داروهایی که پیدا نمی گردد (و اگر هم یافت شود با دو سه برابر قیمت همراه خواهد بود) به مصاف این بیماری رفته اند. همین مردم باوجود مشکلاتی که خودشان دارند داوطلبانه و خودجوش کمپین هایی را ایجاد کرده و تلاش می کنند هر اندازه که می توانند؛ هر چند کوچک و کم؛ امکاناتی را به دست پزشکان و پرستاران برسانند. آنها حتی از غذای ناهارشان هم برای این کمک دریغ نمی کنند. خیلی از جوانان داوطلب شده اند و بعنوان خدمتگزار در بیمارستان ها کمک می کنند. اتاق ها را تمیز می کنند، غذا توزیع می کنند، اموات کرونایی را کفن و دفن می کنند و… همین مردم بیچاره امیدشان در مبارزه با این بیماری و مشکلات به خداوند و به خودشان و همت و اراده شان است.
مشکلات خاص کادر درمان کرونا در قرقیزستان هم مبحث مهم دیگری است: کمبود کادر پزشکی؛ مبتلا شدن تعداد قابل توجه کادر درمان به کرونا و تهیه لباس های مخصوص سفیدپوشان همچون مهمترین آنها هستند. لباس های مخصوص سفیدپوشان باید هر ۴ ساعت عوض شود اما دکترهای بیچاره قرقیز هفته ها این لباس فرم را عوض نمی کنند چون ندارند. گزارش های اوایل انتشار کرونا در قرقیزستان حاکی از دریافت کمک های کلان از حامیان؛ بنیادها و سازمان های بین المللی است ولی اکنون با پیچیده تر شدن اوضاع در کشور؛ این سوال و ذهنیت در جامعه قرقیز وجود دارد که این کمک ها در کجا و چگونه هزینه شده است.
پرویز قاسمی
۲۰ تیر ۱۳۹۹


منبع:

1399/07/27
21:48:51
5.0 / 5
1788
تگهای خبر: پرستار , سفر , فرهنگ
این پست جاوید شو را پسندیدید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۵ بعلاوه ۵
جاوید شو جاوید شو