با تشبیه به عروسكی یاوه گو؛

برنده نوبل ضد ترامپ كتاب نوشت

برنده نوبل ضد ترامپ كتاب نوشت

به گزارش جاوید شو، الفریده یلی نك برنده جایزه ادبی نوبل در جدید ترین كتابش كه اخیرا به انگلیسی منتشر گردید بحرانی بی سابقه در دموكراسی را با به تصویر كشیدن یك شخصیت ترامپ مانند نفرت انگیز نمایش داده است.



به گزارش جاوید شو به نقل از هیندو، نویسنده اتریشی با آخرین کتابش با عنوان «در جاده سلطنتی» کیفرخواستی تند مقابل ترامپ تنظیم کرده است.
وقتی این نمایشنامه نویس، شاعر و رمان نویس اتریشی که به زبان آلمانی می نویسد در سال ۲۰۰۴ برنده نوبل ادبیات شد، از او برای «جریان موزیکال صداها و ضد صداها در رمان ها و نمایشنامه هایش که با مهارت زبانی خارق العاده پوچی کلیشه ها و قدرت در بندکننده آنها را آشکار می کند» تجلیل شد. وی در جدید ترین نمایشنامه اش با عنوان «در جاده سلطنتی» کیفرخواست تندی مقابل «امپراتوری ترامپ» صادر کرده است. این کتاب اخیرا به زبان انگلیسی در آمریکا و بریتانیا منتشر گردید.
همین نمایشنامه که به زبان آلمانی در سال ۲۰۱۸ منتشر گردید عنوان نمایشنامه سال را از آن خود کرد.
در این مصاحبه الفریده یلی نک درباره نویسندگی، نوشتن درباره ترامپ در دوره پسا حقیقت صحبت کرده است.
تئاتر چقدر برای شما بعنوان یک نویسنده اهمیت دارد و آیا در ضمن دوره کاری شما تغییر کرده است؟ آیا سقفی شیشه ای برای زنان در تئاتر وجود دارد؟
عجیب این است که برای من نوشتن برای تئاتر هیچ ربطی به تمرین برای تئاتر ندارد. من بیشتر از تئاتر بعنوان یک نوع مجوز برای نوشتن استفاده می کنم. کلاً من بسیار کم حرف می زنم. اما زبان برای تئاتر شبیه یک نمایشگاه است، تقریباً مانند یک هنر تجسمی است. من واژه هایی را که به من اجازه می دهند با آنها صحبت کنم را به نمایش درمی آورم یا بهتر از آن، زبان را به تصرف درمی آورم، حتی اگر برای من در نظر گرفته نشده باشد. اغلب گفته می شود که زنان بی وقفه حرف می زنند، البته در خلوت؛ اما هنوز آنها در انظار عمومی خویش را ابراز نمی کنند. ازاین رو من از راه نمایش حرف می زنم و این کار را می کنم، و با این کار آگاه هستم که دارم برای حق صحبت کردن در حضور عموم مبارزه می کنم. تئاتر زبان من است و آن هایی که آنرا روی صحنه می برند (کارگردان ها، بازیگران، طراحان) باید از آن نمایشنامه درست کنند. من نمی خواهم در جریان فوری و برانگیزنده سخنانم گیر کنم. در نتیجه، هر یک از نمایشنامه های من نمایشنامه های بسیاری دیگر است چون هر کس می تواند از آنها چیزی برای خودش دربیاورد.
مهمترین تأثیر شما بعنوان درام نویس چه بود؟ آیا می خواهید بگویید شک و تردید در زبان یکی از عناصر فرایند نوشتن شماست، و آیا همان «هوشیاری بی ماسک» هنوز هسته اصلی کار شما است؟
بله، افراد حاضر در نوشته های من در واقع با گفتن آنچه که در شرایطی غیر از این به زبان نمی آوردند، صحبت می کنند. از یک طرف این امری تشریفاتی است که من برای نمایش های خودم از آن استفاده می کنم و از سوی دیگر با چنین کاری می توانم شرایط اجتماعی و سیاسی و شرایط احتمالی را روی صحنه بیاورم. بنابراین، من علنی نشان می دهم چه نیروهای اجتماعی مردم را شکل می دهند؛ مردمی که موضوع واقع می شوند و حتی از آن آگاهی ندارند. (شاید بتوان اظهار داشت که من اهتمام می کنم فرایند «هوشیارسازی» را به حرکت در آورم.) من دارم به شما می گویم و شما آنرا به دیگران می گوئید. مهمترین تأثیر من برای این شیوه نوشتن احتمالاً هاینر مولر است. او اولین فردی بود که شکل تئاتری - ساختار گفتگو - را شکست و در عمل نثر یا ساده نویسی را باب کرد.
مهم تر از همه، نمایش «محتوای مدئا / ساحل چپاول شده / پس زمینه با آرگونوت ها» نوشته مولر به نحوی برای من آشکارکننده بود. فرم گفت وگویی همیشه برای من پیش پا افتاده بود و به نظرم این طرز نوشتن بیشتر مناسب فیلم است؛ بااینکه نمایشنامه های باشکوهی هم خلق می کند. برای من متن باید همه چیز باشد. بله، ساحلی غارت شده، با چیزهایی که آب با خود می آورد و مخاطبانی که با چوب های بلند آنجا ایستاده اند تا ببینند چه می توانند بگیرند و از آنچه استفاده ای می توانند بکنند.
در دنیای این نمایشنامه جدید که بعد از پیروزی دونالد ترامپ نوشته شد، دیگر ممکن نیست که بتوان بین «واقعیت» و «رآلیتی شو» تفاوت قائل شد. تئاتر و نمایش شما چگونه می تواند به ارزیابی انتقادی این روندها در جامعه کمک کند؟
اما هیچ تفاوتی وجود ندارد. مانند تمثیل افلاطون از غار، اگر چنین تشابهی خیلی متکبرانه نباشد. چیزی که مردم در یکدیگر و خودشان می بینند، که در طبقه اجتماعی، وضعیت و جنسیت شان به دام افتاده اند، تنها چیزی است که آنها بعنوان سایه هایی می بینند که روی دیوار غار انداخته شده و این فقط حقیقت یا حقیقت برای افراد زندانی شده است، یعنی همان سایه های اشیای مصنوعی. اگر چنین زندانی هایی بیرون برده شوند تا به نور نگاه کنند، مقاومت می کنند. ازاین رو ساده انگارانه است فرض نماییم که فردی می تواند چیزی مانند حقیقت را در سیل دائم تصاویری که ما را بمباران می کنند ببیند. احتمالاً خودمان هم آنرا نخواهیم خواست. این شرطی سازی طبیعت اول (یعنی واقعیت) توسط طبیعت دوم (تمام انواع گول زدنی که اغلب نسبت به آنها هشیار هم نیستیم)، این کوشش برای خلق کردن شرطی سازی حقیقت از درون زبان با استفاده از هر چیزی که حکمرانان به ما اجازه می دهند ببینیم. من می خواهم فرآیند ای از خلع اساطیرسازی ایجاد کنم تا در نهایت از دروغ های اجتماعی پرده بردارم، اگر این کار خیلی مغرورانه به نظر نرسد.
کتاب شما بحرانی بی سابقه از دموکراسی را با به تصویر کشیدن یک شخصیت ترامپ مانند نفرت انگیز نمایش می دهد. ترامپ مشخصاً محصول روندهای تاریخی گسترده تر است. آیا شما احتمال منطق، آزادی و جایگزین های قابل قبول را امروز می بینید؟
همیشه وقتی از من می پرسند یا انتظار دارند که آرمان شهرها یا حداقل دیگر احتمالات را نشان بدهم برایم مشکل است. من نمی توانم این کار را بکنم و حس نمی کنم وظیفه ام هم باشد. من اهتمام می کنم در حقیقت (در حقیقت پیچیده) ساختارهایی پیدا کنم و همینطور در آنها اغراق کنم تا بدون بیش از اندازه ساده سازی آنها، به صورت ساختاری نشان دهم که چه ارتباط های پیچیده ای بین آنها وجود دارد. از نظر من کلی سازی ساده سازی نیست. از این منظر، درام یونان باستان همیشه برای من مدلی بوده و با استفاده از نقل قول هایی از آن توجه را به سمتش جلب می کنم.
نمایشنامه های شما بر رخدادهای جهانی همچون بحران مالی ۲۰۰۸، رفتار غیرانسانی با پناهجویان و کشتار شارلی ابدو متمرکز شده اند. در «جاده سلطنتی» شما مخصوصاً درباره «نوشتن بعنوان یک خارجی» صحبت می کنید. چطور این خارجی بودن را درک می کنید و چه اثری بر نویسندگی تان می گذارد؟
من همیشه بیگانه و خارجی بوده ام، حتی از زمان بچگی، و فقط از راه نوشتن بعدها متوجه شدم که این موقعیتی است که از آن فرد همه چیز را در واضح ترین حالت می بیند. غریبه و خارجی اغلب چیزهای بیشتری از فرد بومی که امکان دارد بیش از اندازه در زمین ریشه داشته باشد، می بیند.
من خودم در ارتباط با دونالد ترامپ، فکر می کنم «تراژدی آمریکایی» تئودور درایزر (که اغلب با «ادیپوس رکس» مقایسه می شود) آنرا تبدیل به یک کمدی می کند که در آن پادشاهی که احساس گناه دارد تک تک بزرگی هایش را از دست می دهد و من او را مقابل تراژدی پادشاه اودیپ می سنجم و او مسخره می شود چون نه تنها نمی خواهد با احساس گناهش مواجه شود، بلکه نمی خواهد هیچ گاه تاوان آنرا پس بدهد. کاملاً در تضاد با آن، او با افتخار درباره اش جار می زند و به نادرستی آنرا تبدیل به یکی از نکات شایسته اش می کند. او تبدیل به یک عروسک یاوه گو می شود. من اهتمام می کنم بزرگان را پایین بکشم و کوچک ها را بزرگ کنم، شبیه برشت: بزرگ ها بزرگ نمی مانند و کوچک ها کوچک نمی مانند.
یلی نک در بین کتاب دوستان آمریکایی با رمان «معلم پیانو» در سال ۱۹۸۳ شناخته می شود که الهام بخش میشایل هانِکه برای ساخت درامی به همین نام در سال ۲۰۰۱ شد.
 

1399/08/24
14:52:31
5.0 / 5
1389
تگهای خبر: ادبیات , كتاب , هنر
این پست جاوید شو را پسندیدید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۴
جاوید شو جاوید شو