نگاهی به اندیشه فاشیسم؛

موسولینی، جنایتکاری که نامزد صلح نوبل بود

موسولینی، جنایتکاری که نامزد صلح نوبل بود

جاوید شو: موسولینی در سال 1935 میلادی نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد یعنی دقیقا همان سالی که دستور حمله به اتیوپی را داد! دو نامه در پشتیبانی از نامزدی موسولینی به کمیته اعطای جایزه صلح نوبل ارسال شد. هردوی این نامه ها به طرز اسرارآمیزی از آرشیوهای موسسه نوبل ناپدید شده اند.


به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، ۲۸ آوریل سالمرگ اعدام بنیتو موسولینی و همسرش است. در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵، نیروهای متفقین درحال پیشرفت به شمال ایتالیا بودند. موسولینی و معشوقه اش کلارا پتاچی قصد داشتند به سوئیس بروند تا از آنجا بر هواپیمایی سوار شده و به اسپانیا (که حکومت فاشیستی فرانکو روابط خوبی با موسولینی داشت) بگریزند. اما دو روز بعد در ۲۷ آوریل، آنها در نزدیکی روستای دونگو توسط پارتیزان های کمونیست دستگیرشده و هویت آنها نیز شناسایی شد.
روز بعد موسولینی و پتاچی بطور خودسرانه تیرباران شدند.
عاشق بینوایان
با شنیدن نام بنیتو موسولینی همه بی اراده به یاد دیکتاتور فاشیست ایتالیا در جنگ جهانی دوم می افتند. اما موسولینی خصوصیات و وجهه های دیگری نیز داشت. او عاشق رمان بینوایان بود و یک دفعه هم نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد.
بچه شر
بنیتو موسولینی که در سال ۱۸۸۳ متولد شد، از آن بچه های شر و دردسرساز بود. وی دائما به سبب زورگویی به دیگر هم سن و سالانش و کتک کاری با آنها به دردسر می افتاد. موسولینی جوان به سبب چاقوکشی از دو مدرسه اخراج شد. او همین طور سرکرده دارودسته خلافکاران محله شان هم بود که اغلب به مغازه ها و مزارع محلی حمله و در برگزاری مراسم مذهبی در کلیساها بی نظمی ایجاد می کردند.
تجربه تدریس
مادر موسولینی، رُزا مالتونی، معلم مقطع ابتدایی بود و با برشی که داشت کاری کرد پسرش علی رغم مشکلات انضباطی فراوان از دبیرستان فارغ التحصیل شود. اما موسولینی ظاهرا آنقدر آزار و اذیت بچه مدرسه ای ها را دوست داشت که بعد از فارغ التحصیلی نیز بعنوان معلم به مدرسه بازگشت. هرچند حرفه تدریس، او برخلاف دوران حکومتش بر ایتالیا، کوتاه بود.
عاشق ویکتور هوگو
بنیتو موسولینی به لطف قصه شب هایی که پدرش در کودکی برایش می خواند، به یکی از طرفداران بزرگ رمان بینوایان از ویکتور هوگو تبدیل شد. وی علاقه اش به آثار هوگو را در تمام طول عمرش حفظ کرد و هروقت فرصت می کرد در جلسات کتابخوانی مربوط به آنها شرکت می کرد.
موسولینی آنچنان شیفته ادبیات بود که می خواست نویسنده شود. او برای چند روزنامه همچون نشریات سوسیالیست مطلب می نوشت اما تمرکزش فقط روی روزنامه نگاری نبود. او همین طور یک رمان عاشقانه تاریخی به نام معشوقه کاردینال هم نوشت که نخستین بار در سال ۱۹۰۸ منتشر گردید.


نوستالوژی رم باستان
بنیتو موسولینی بعنوان یک ایتالیایی اصیل از همان دوران کودکی داستان هایی درباره عظمت رم باستان شنیده بود. بدین سبب منطقی است که یکی از اهداف او بعنوان رهبر ایتالیا این باشد که کشورش را به شکوه سابق برگرداند. موسولینی برای پیشبرد برنامه فاشیستی خود گاهی به تصاویر رم باستان متوسل می شد تا حس نوستالژی را در پیروانش بیدار کند. در حقیقت واژه فاشیست (Fascist) از واژه رومی fasces به مفهوم قدرت گرفته شده بود که قبل تر در دهه ۱۸۰۰ توسط سازمان های رادیکال در ایتالیا مورد استفاده قرار می گرفت.
هراس از چشم زخم
بنیتو موسولینی چند باور عجیب و غریب داشت بطورمثال معتقد بود برخی از مردم چشم شور دارند. وی آنقدر از چشم شور می ترسید که از دیدار با شاه آلفونسوی سیزدهم اسپانیا خودداری کرد چون مطمئن بود چشمش شور است! البته در مدت دیدار سال ۱۹۲۳ شاه آلفونسو از ایتالیا چند حادثه عجیب و تلخ در این کشور رخ داد؛ یک زیردریایی منفجر شد، دو افسر نیروی دریایی در آب افتادند و غرق شدند و یک سد به یک باره ترکید و ده ها تن جان خودرا از دست دادند. در آخر هم آن افسر نیروی دریایی که با این پادشاه اسپانیایی دست داده بود، یک دفعه افتاد و مرد. موسولینی هم همه این اتفاقات ناگوار را پای چشم شور پادشاه گذاشت.
سودای امپراطوری
علاقه موسولینی به رم باستان موجب شد بخواهد یک امپراطوری راه بیندازد. بهمین منظور، مدتی کنترل جزیره کورفو در یونان را به دست گرفت، سلطه ایتالیا روی کلونی خود در لیبی را سفت و مشکل تر کرد، به آلبانی و اتیوپی حمله کرد. با این وجود، ارتش موسولینی برای جاه طلبی های وی به اندازه کافی قوی نبود. سربازان این ارتش به خوبی تعلیم ندیده بودند و تجهیزات لازم را در اختیار نداشتند و از همه مهمتر، موسولینی بعنوان رهبر به اندازه کافی قاطع نبود.
نامزد جایزه صلح نوبل
موسولینی در سال ۱۹۳۵ میلادی نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد یعنی دقیقا همان سالی که دستور حمله به اتیوپی را داد! جالب است بدانید دو نامه در پشتیبانی از نامزدی موسولینی به کمیته اعطای جایزه صلح نوبل ارسال شد. یکی از این نامه ها ازطریق یک اندیشمند حقوقی نوشته شده بود و دیگری ازطریق یک استاد دانشگاه از فرانسه. هردوی این نامه ها به طرز اسرارآمیزی از آرشیوهای موسسه نوبل ناپدید شده اند بدین سبب امکان دسترسی به محتوای آنها وجود ندارد.
جسدش هم از خشم مردم در امان نماند
اجساد موسولینی و معشوقه اش بعد از اعدام مورد حمله مردم خشمگین قرار گرفت: دو مرد بارها به سروصورت رهبر فقید ایتالیا ضربه زدند و یک زن در جواب ۵ پسری که در دوران حکمرانی موسولینی از دست داده بود، پنج گلوله در جمجمه او خالی کرد. یک نفر به نشانه تحقیر روی صورت بی جان این دیکتاتور ادرار کرد و دیگران رد می شدند و روی او تف می انداختند. در آخر اجساد موسولینی، معشوقه اش و چهار نفر دیگر از سقف یک پمپ بنزین در میلان آویزان شدند.
جنازه موسولینی و تنی چند از افرادش فاشیسم مد نظر موسولینی چه بود؟
فاشیسم اصیل یعنی فاشیسمی که موسولینی و هیتلر و مقلدانش در جای جای جهان آنرا تبلیغ می کردند بر مقوله های سیاسی چپ و راست منطبق نبودند. این جبش برخی ایده ها را از راست و چپ وام می گرفت. فاشیسم به نحو وحشیانه ای دشمن دموکراسی لیبرال و سوسیالیسم مارکسیستی بود. فاشیسم ها ملی گرایانی انعطاف ناپذیر بودند. فاشیست ها عزم راسخ خودرا به بازسازی قانون و نظم جامعه، با بهره گیری از هر نیروی قهری که لازم باشد اعلام نمودند.
فاشیسم ها دوآتشه بودند. آنها می گفتند قصدشان در هم شکستن نظم موجود است. فاشیست ها اعلام نمودند ماموریتشان نشاندن ناسیونال سوسیالیسم بجای سرمایه داری است.
جنبش پیراهن سیاهان
رهبران فاشیسم مردان جوانی بودند که خاستگاهشان نه طبقه نخبگان و اشراف قدیمی بلکه طبقات میانی و پایین جامعه بود. آنها بوسیله بسیج کردن جنبش های توده ای برای شورش و دستیابی به قدرت تلاش می کردند.
پیراهن سیاهان فاشیست ایتالیایی و قهوه ای جامگان نازی آلمانی همین که به قدرت می رسیدند داعیه نوع جدیدی جامعه متحد را در سر می پروراندند. در این جامعه باید حکومت تام الاختیاری حاکم باشد که زندگی هر فردی را قالب ریزی کند و شکل دهد.
موسولینی روی جلد نشریه نیوزویک در سال ۱۹۴۰ چرا فاشیسم؟
اما چرا جماعت راستگرا که بطور معمول با تغییر مخالفند دسته دسته به جنبش های فاشیستی پیوستند که وعده می دادند همه چیز را دگرگون می کنند؟
برخی روندهای قدرتمند نهفته در پس موفقیت فاشیسم، از قبل جنگ جهانی اول در جامعه و فرهنگ اروپایی آشکار بود. این جنگ و دوره پس از آن روندها را تقویت کرد.


از جمله این روندهای قبل از جنگ جهانی اول می توان از تاثیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی بر گروه هایی در هر جامعه یاد کرد که کم ترین مفر و توانایی دفاعی از خود ندارند. این گروه ها کسبه جزء، کشاورزان کم بنیه و صنعتکاران خویش فرما را در بر می گرفتند.
پیش از جنگ اول جهانی، این گروه ها خودرا بین سوداگران بزرگ و طبقه کارگر پرجمعیت و گسترده گیر افتاده و له شده می دیدند. فروشگاه های زنجیره ای متعلق به شرکت های گم نام و ناشناس، فروش مغازه داران نبش خیابان ها را پایین آورد. ماشین آلات ابتکاری که برای تولید انبوه و سریع طراحی شده بود در همه جا معاش و منزلت اجتماعی صنعتکاران سنتی را تهدید می کردند.
سیاست های پارلمانی که غالبا بازی رمزآلود، مخدوش و فاسدی به نظر می رسید فقط سیاستمداران را منتفع می کرد و هیچ حمایتی در مقابل این خطرهای فزاینده ارائه نمی کرد.
موسولینی در دوران سربازی انسان حماسی بجای انسان اقتصادی
این افراد به سوسیالیسم مارکسیستی نیز نمی توانستند روی آورند برای اینکه مغرورانه خودرا از شهروندان محترم و آبرومندی می دانستند که کارگران پرولتاریایی را که به مارکسیست ها رای می دادند به دیده تحقیر می نگریستند.
طبقه متوسط و کارمندان دون پایه احساس امنیت خودرا از همانندپنداری با نهادهای ظاهرا مستحکم و پابرجایی چون سلطنت آلمان کسب می کردند.
در حالی که سرمایه داران و سوسیالیست ها درباره آن چه که باید از انسان اقتصادی حاصل شود به مباحثه مشغول بودند فاشیست ها آرمان انسان حماسی، گرونده قوی و ستمکار، و شادمان در سرنوشت ملت یا نژادش را فراچنگ آوردند.
بدون جنگ اول جهانی چنین ایده هایی باید به حاشیه و اقلیت جامعه اروپایی محدود می ماند. این جنگ و نتایج آن بود که این ایده ها را نزد میلیونها نفر مدلول دار و رشد فاشیسم را تشویق و تشویق کرد.
موسولینی و هیتلر نه ایتالیا و نه آلمان از نهادهای دموکراتیک دیرپایی برخوردار نبودند آن طور که در فرانسه و انگلستان بود. طبقه متوسط ایتالیا و آلمان، مواجه با آشوب اجتماعی یا فاجعه اقتصادی ترجیح دادند دموکراسی های نوپای نحیف خودرا به نفع استقرار دولتی قوی که فاشیست ها وعده اش را داده بودند، کنار گذارند و نادیده بگیرند. آنها به انقلابی تن دادند که امیدوار بودند به تغییرات آشفته ساز ناشی از جنگ اختتام می دهد؛ انقلابی از راست.
مدل ایتالیایی فاشیسم
بنیتو موسولینی(۱۸۸۳-۱۹۴۵) هم میهن های نگران و بیزارش را با مهارت بسیج کرد. او از هنگام نوجوانی در مقابل جامعه ایتالیا یک شورشی بود و حدودا مانند تمام شورشیان در جناح چپ قرار داشت. وی در آستانه جنگ جهانی اول یک روزنامه نگار سوسیالیست مهم و پیشرو بود. اما با موضع حزب سوسیالیست ایتالیا دایر بر اینکه نباید وارد جنگ شود مخالفت کرد و بر سر همین موضوع برای همیشه از چپ برید. از زاویه دید موسولینی خشونت و لطمه ناشی از جنگ نوید انقلاب را می دهد. در هنگام جنگ، ملتی پرولتاریایی چون ایتالیا باید وابستگی اش به کشورهای صنعتی پیشرفته تر را قطع کند. وقتی که ایتالیا در سال ۱۹۱۵ به جانبداری از انگلیس و فرانسه وارد جنگ شد، که قسمتی از دلیلهای این پیوستن به جنگ ناشی از تبلیغات موسولینی و اصحاب وی بود، او هم بی درنگ به ارتش پیوست. او همان قدر کم از پیروزی بهره برد که کشورش ایتالیا.
۲۳ مارس ۱۹۱۹ موسولینی به همراه ۱۴۵ نفر از دوستانش، که لباس متحدالشکل سیاه را انتخاب نموده بوند اولین یگان نبردهای خیابانی را بنیاد نهاد.
اعطای حق رای به زنان
فاشیسم ایتالیا در اولین سال ایجادش از مطالباتی چون اعطای حق رای به زنان و هشت ساعت کار روزانه حمایت کرد و از این بابت توجه اندکی را به خود جلب کرد. اما رشد واقعی فاشیسم وقتی شروع شد که محافظه کاران هراسیده قابلیت بالقوه آنرا در سرکوب بی نظمی های اجتماعی تشخیص دادند.
صاحبان صنایع، زمین داران و ارتش به تامین مالی این جنبش شتافتند. گردان های بی رحم و وحشی فاشیست ها، اعتصابگران و سایر آشوبگران را کتک می زدند.
اواخر ۱۹۲۲ فاشیسم با همان سرعتی رشد کرد که بیکاری. فاشیست ها در این سال حدود سیصد هزار نفر عضو داشتند. لباس سیاه های فاشیست خیابان های خیلی از شهرهای بزرگ ایتالیا را کنترل می کردند و رهبرانشان با صدای بلند سهمی در دولت را طلب می کردند.
با این همه موسولینی با خشونت به قدرت نرسید. پادشاه ایتالیا و مشاورانش بجای مبارزه ای هولناک با یکی از دشمنان دشمنان خودشان - سوسیالیست ها و کمونیست ها- تصمیم گرفتند موسولینی را به قدرت برسانند. موسولینی اکتبر ۱۹۲۲ با دعوت پادشاه برای سرپرستی یک کابینه ۱۴ نفره همچون سه وزیر فاشیست، از راهپیمایی هوادارانش سان دید.
موسولینی و هیتلر گروه های صنفی موسولینی
راه چاره فاشیسم برای حل تعارض های اجتماعی عبارت است از جامعه گروه گرا. گروه گرایی فاشیستی در پی آن بود که اعضای حرفه اقتصادی مشابه، هم کارکنان و هم کارفرمایان را، بوسیله حذف احزاب سیاسی و القای نواحی انتخاباتی جغرافیایی متحد کند. بجای این نهادهای تفرقه انگیز باید صنف هایی برای هر یک از بخش های اقتصاد تاسیس می شد. در این نهادها نمایندگان کارفرمایان و کارگران می توانستند اختلافاتشان را در فضایی آکنده از تفاهم متقابل حل و فصل کنند.
موسولینی سرانجام دوازده فقره از این گروههای صنفی ایجاد کرد و در سال ۱۹۳۸ بجای پارلمان آلت دست خویش، مجلس یگان های فاشیستی و اصناف را تشکیل داد. این نظام که از امیدهای کاتولیکی به آشتی و سازش اجتماعی بسی فاصله داشت صورت ظاهری بود که برای سرکوب طبقه کارگر ایتالیا تغییر چهره داده بود. سردمداران کسب و کارهای بزرگ عملا گروههای صنعتی را اداره می کردند و بر آنها تسلط داشتند. کارگران ایتالیا، ممنوع از اعتصاب، چندان قدرت انتخاب و اختیاری در بین آنها نداشتند. در سال ۱۹۳۹ دستمزد واقعی کارگران، یعنی قدرت خرید آنها به زیر سطح دستمزدهای سال ۱۹۲۲ افت کرد.
کارگران که به سمت سوسیالیسم گرایش داشتند هیچ گاه حامیان مطلوبی برای فاشیسم نبودند. کاسبکاران جزء هم که از فاشیسم حمایت می کردند، وقتی ضربات هولناک بحران بزرگ اقتصادی نواخته شد دیگر امید چندانی به حکومت موسولینی نداشتند.
در حالی که کسبه جزء ورشکست می شدند بنگاه بازسازی صنایع به رقیبان بزرگ آنها وام های کلان می دادند. کوشش برای ساختن صنایعی کارآمد نسبت به لفاظی فاشیست ها درباره صیانت از طبقات فرودست و انسان های ضعیف حق تقدم یافت. شاید از میان هواداران اولیه فاشیسم، دانشجویان و کارمندانی که در دستگاه ادارای حزبی و دولتی درحال گسترش، کار و شغلی یافته بودند بیشتز ار دیگران بهره بردند.
خطا پشت خطا
در حکومت فاشیستی اولیه در ایتالیا گروههای محافظه کاری چون کلیسا، دربار و صاحبان کسب وکار بزرگ، همچنان با نفوذ باقی ماندند. حکومت فاشیست همچنان نتوانست ایتالیا را از چنگال بحران بزرگ برهاند. باوجود تاکید موسولینی بر پروژه های عمرانی، هیچ کدام از موارد ساخت و ساز او برای خیل مردمی که از نواحی روستایی فقرزده به شهرها گریخته بودند کار و شغلی تامین نکرد.
تناقض، سیاست های موسولینی را فلج می کرد. بطورمثال کوشش برای نگهداری مردم در مزاع که جمعیت خیلی فراتر از ظرفیت نیروی کار مورد نیاز آنجا بود در صورتیکه مردم را هم به بچه دار شدن تشویق می کرد با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آمد. اما ایدئولوژی فاشیستی برای قدرت بخشیدن به ایتالیا هم بر خودکفایی کشاورزی و هم بر رشد مداوم جمعیت پای فشاری می کرد. به همین ترتیب، هدف از اقتصاد خودبسنده مستقل از حامیان خارجی، کشش و گیرایی وطن پرستی داشت. اما حکومت فاشیستی قدرت خرید اکثریت طبقه کارگر را بدون برنامه ریزی سامان مندی برای سرمایه گذاری عملا محدود کرد.
هیتلر و موسولینی موسولینی که در تناقض های درخلال اسطوره های فاشیستی و واقعیت تلخ و سخت گیر افتاده بود از کوره به در رفت در سال ۱۹۳۵ باردیگر به خشونت روی آورد و به کشور اتیوپی حمله کرد تا شکست خفت بار ایتالیا در سال ۱۸۹۶ در آنجا را تلافی کند. اما این ماجراجویی بجای استقرار یک امپراتوری ایتالیای نقطه شروع شکست و تباهی فاشیسم را رقم زد. برای کشوری فقیر( از نظر داشتن مواد خام) و صنعتی نشده چون ایتالیا، جنگ به مفهوم وابستگی به متحد قدرتمندی بود. پس موسولینی با بیان انزجار و طرد دموکراسی های سلطه جو، بریتانیا و فرانسه؛ سرانجام به همسایه فاشیستش یعنی آلمان روی آورد. اما آلمان نیز عاقبت موسولینی را به تباهی و شکست کامل کشاند. نه هیتلر از جنگ جهانی دوم جان سالم به در برد و نه موسولینی. اولی خودرا کشت و دیگری به طرزی فجیع به قتل رسید.
گزارش از: آیدا شجاع- ناصر غضنفری
منابع:
جهان در قرن بیستم. کارتر و فیندلی- جان م راثنی- ترجمه بهرام معلمی
https: //historydaily.org/benito-mussolini-facts-stories-trivia


منبع:

1401/02/08
13:49:30
5.0 / 5
820
تگهای خبر: ادبیات , برنامه , دستگاه , شركت
این پست جاوید شو را پسندیدید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۹ بعلاوه ۴
جاوید شو جاوید شو